روح زخمی
روزے با خـودم عهد کردم که با هر پُـکی که به
سـیگـارم میزنم،
ذره ذره فـرامـوشـت کنـم . . .
سـیگـار اول ، پـُک اول ، پـُک دوم ، پـُک آخـــر . . .
سـیگـار دوم ، پـُک اول ، پـُک دوم ، پـُک آخـــر . . .
سـیگـار ســوم . . .
چـهــارم . . .
امـروز که به خـودم آمـدم ،
.
مـــردی را یــافتـم که سال هاست به یـاد تــو سـیگــار
می کشد ولی دریغ از ذره اے فـرامــــوشـی . . .
هر پُـک به یـاد تو
بـا غـم تـو ، بـهانـهء تـو . . .
می بینی لعنتـی ؟!
هنوز هم تـو بهانهء "سـیگـار کشیدنی"...
نوشته شده در جمعه 92/10/13ساعت
10:1 صبح توسط مزدک نظرات ( ) |
Design By : Pichak |