سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روح زخمی

این وبلاگ به علل مختلف و البته شخصی تا اطلاع ثانوی آپ نمی شود.

والسلام علیکم...


نوشته شده در یکشنبه 89/10/26ساعت 3:58 عصر توسط مزدک نظرات ( ) |

احساس میکنم پرده ای روی روح زخمیم رو پوشونده.این پرده سفیده.حسی مثل یه روز تابستون...

احساس میکنم دارم غرق میشم توی روزمرگی زندگی.خیلی آروم و اصلا حالیم نیست.حالا که به خودم اومدم میبینم خیلی فرو رفتم.

باز هم خسته ام.

اینروزها میخوابم،تلویزیون نگاه میکنم،سر کار میرم،کتاب می خونم،فکر میکنم،خاطراتم رو مرور میکنم،نفس میکشم و دوباره می خوابم.

این است دنیای این روزهای من...

--------------------------------------------------------

1-به تمام اینها بی ماشینی رو برای آدمی مثل من اضافه کنید که رانندگی براش آرامش بخشه.

2-دارم به یه کار بزرگ دست بزنم.ریسکش بالاست ولی اگه جواب بده برنده ام.

3-مغازه هم که هیچی از توش در نمیاد.

4-دلم ترانه های ابی رو میخواد با صدای بلند.

5- با تمام اینها:تمرین مرگ میکنم/تو گود این پیاده رو....


نوشته شده در دوشنبه 89/10/13ساعت 12:30 صبح توسط مزدک نظرات ( ) |

خیلی وقته که می خوام یه کتاب رو شروع کنم.سابق بر این حداقل ماهی یک کتاب رو می خوندم.دو کتاب آخری که

خوندم و روم تاثیر هم گذاشت فوق العاده بودند:

1-دیوانگی در بروکلین     نویسنده:پل استر                      مترجم:خجسته کیهان

2- پر                         نویسنده:شارلوت مری ماتیسن      مترجم:میمنت دانا

اینروزها مدام می دوم.زودتر از قبل خسته میشم.بیشتر می خوابم.بیشتر میدوم و بیشتر زندگی رو هل میدم.

وقت برای امور زندگی کم میارم چه برسه کتاب خوندن.اما نمی تونم ندید بگیرمش.کتابهای زیادی هست که

 بی صبرانه منتظر فرصتی برای گشودنشون هستم.

اسم بعضیاشون رو توی پی نوشتم میارم.

ولی با تمام اینها،شروع کردم: سلاخ خانه شماره 5  اثر کورت وونه گات.

-----------------------------------------------------------------------------------------

1984(جرج اورول)

دهکده حیوانات(جرج اورول)

آهنگ برنادت(فرانس ورفل)

دخمه(ژوزه ساراماگو)

نامه های عاشقانه یک پیامبر(جبران خلیل جبران)

...

 


نوشته شده در یکشنبه 89/10/5ساعت 11:33 عصر توسط مزدک نظرات ( ) |


Design By : Pichak