سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روح زخمی

روز تولدم معمولا حالم بده!

اون روز احساسهایی که کمتر به سراغم میاد مهمونم میشن.احساسی شبیه به پوچی.اصلا روز تولد یعنی چه؟

چرا باید من و اطرافیانم اون روز خوشحال باشیم؟که چی بشه یا مگه چه اتفاقی افتاده؟مگه من چه گلی به سر

خودم وخانواده ام و دوستان و اطرافیانم زدم که باید این روز رو جشن بگیرم؟بود و نبود من که توی این دنیا تاثیری نداره!

هیچوقت فلسفه روز تولد رو نفهمیدم.کیک،شمع و کادوها رو هیچوقت درک نکردم.حضورشون همیشه برام زائد بود.

من از به دنیا اومدنم راضی نیستم.البته نا شکری نمیکنم و تا تونستم خدا رو شکر کردم.گاهی فکر میکنم ملت

برای خوش گذرونی و وقت گذرونی و فراموش کردن زندگی روزمره شون به دنبال یه بهونه هستند که عروسی

و تولدها این بهونه رو بهشون میده.

این روزها با توجه به بیشتر شدن مشکلات این حس در من بیشتر نمود پیدا میکنه.با نزدیک شدن به روز تولدم،

این احساس پوچی یا سرخوردگی بیشتر نمایانه و جالبه که بدونید من روز تولدم رو یادم نبود و توسط یکی از دوستام

که در مورد صحت تاریخ تولدم در صفحه فیس بوک از من پرسیده بود به خاطرم اومد!پوزخند

هر سال بعد از تولدم معمولا به این فکر میکنم که چرا باید من به دنیا می اومدم و چون عقل انسان به هیچ وجه

نمی تونه حکمت خدا رو درک کنه،به هیچ نتیجه ای نمی رسم.یعنی چی؟

ولی اینو می دونم که:

روز تولدم معمولا حالم بده!تبسم 

---------------------------------------------------------------------------

1- باز قاط زدم!

2-اینکه یکی برام مراسم تولد بگیره متنفرم!

3-دلم می خواست الان توی یه روستا بودم.

4-ترانه "کوچه ملی" و "اتاق یخ زده" ار آلبوم "ساعت 25 شب" "رضا یزدانی" رو حتما گوش بدید.

5-و اینکه:

  روزها فکر من این است و همه شب سخنم/که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

  ز کجا آمده ام/آمدنم بهر چه بود/به کجا میروم آخر/ننمایی وطنم...


نوشته شده در جمعه 89/11/22ساعت 4:26 عصر توسط مزدک نظرات ( ) |


Design By : Pichak