سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روح زخمی

حرفهای ما هنوز ناتمام/تا نگاه میکنی وقت رفتن است

آه ای دریغ و حسرت همیشگی/ناگهان چقدر زود، دیر می شود...

 

فرصت به پایان رسید.تمام این مدت به افکار بی انتها گذشت وماندن بر سر دوراهی...

مسئله این است:احساس یا عقل؟

این جدال معمولا پایانی ندارد،اما اگر پایانی داشته باشد احتمالا با خونریزی همراه است! چرا که دل بریدن از کسی که همیشه با او برایت یک عاشقانهء آرام شکل می گرفت کار دشواری است.

روال زندگی ایرانیها معمولا با احساس آغاز می شود، سپس به مرور زمان احساس کم کم جای خود را به عقل می دهد و بدا به حال کسی که مسیر نگاه عقلش با مسیر نگاه احساسش یکی نباشد که در این صورت به ویرانی می رسد و به ویرانی می کشاند و آن زمان نه عقل درست تصمیم می گیرد و نه احساس می تواند راه را به درستی بشناسد و در این ویرانی چه قلبها که شکسته می شود و چه روحها که زخمی میشود و چه غرورها که جریحه دار می شود و چه نفسها که در سینه حبس میشود.

حتی اگر بخواهیم مانع شویم تا به اینجا برسیم کاری بس طاقت فرسایی داریم چونکه ما نسبت به احساس خود مسئولیم وباید به او پاسخگو باشیم.حال تصور کنید کسی را که بر سر این دو راهی است و باید انتخاب کند تا بتواند در مقابل احساس و عقلش سر بلند باشد و در ضمن دلی را نشکند...

امیدوارم این مسئله به بی مسئولیتی و جرات نداشتن برای انجام یک تجربه جدید تعبیر نگردد که آنقدر انتخاب در این شرایط سخت است که ممکن است برخلاف میل شخص باشد و استرس و اضطراب وارد کند وشاید با دانستن علت انتخاب آنرا به پذیرش مسئولیت در قبال آن موضوع یا نفر دومی بپذیریم.

علی ایحال این موضوع یکی از بزرگترین چالشهای زندگی هر شخص می تواند باشد که نتیجه انتخاب،چه دیر و چه زود،چه خوب و چه بد در زندگی فرد نمود عینی خواهد داشت.


نوشته شده در شنبه 89/8/29ساعت 12:34 صبح توسط مزدک نظرات ( ) |


Design By : Pichak