• وبلاگ : روح زخمي
  • يادداشت : ازدواج و ديگر هيچ
  • نظرات : 4 خصوصي ، 35 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    _ سلام.

    _ چطوري رفيق؟ سرقت ادبي اونم از کيوسک؟ کي گفته که حتما بايد ازدواج کرد؟ هيچ بايدي وجود نداره، مخصوصا در مورد اين قضيه، خداييش اين سايتو تيکه انداختي يا جدي گفتي؟ مشکوک ميزد، شاد باشي.

    _ موفق و خوشبخت باش . اين يه دستوره.

    ممنونم مزدک جان بابت تبريکت
    با حوصله تمام هم وبلاگت رو خوندم
    به هر حال نظر همه ي آدمها محترمه
    ديدهاي متفاوت هميشه جذاب ترند

    من از زماني که معني ازدواج رو درک کردم هميشه ميگفتم ازدواج چيزه بي معني اي هست!خيلي ها ميگن سنت و از اين ببخشيد مزخرفات!خيلي ها ميگن تشکيل خانواده يا به قول خودشون چند تا بچه قد و نيم قدو لاش واسه خرج و خارجشون اخرشم بچه ها هميشه طلبکارند!بعضي ا هم از نظر جنسيتي بهش نگاه ميکنند که اين رو هم لازم نيش با بدبخت کردن يکي دي به اسم ازدواج و شرع و استفاده ازش به عنوان وسيله ارضا کرد و راههاي دي هم هست!در کل من هم با ازدواج مخالفم!چون باث ميشه آدم نسبت به طرفش حس مالکيت دايم پيدا کنه و عشقش رو تو لحظه نثار طرفش نکنه و بگه بعد!!اونم تو کشوري که ما هستيم و ا عشقي هم نباشه خيلي وقتها مجبوري بسوزي و دم نزني!

    سلام.
    مطالبتون رو خوندم. جالب بود. راجب آخرين پست هم هميشه براي همه ابهاماتي هست. به نظرم بهتره کساني راجبش نظر بدم که تجربيات موفقيت آميزي داشتن. من به شخصه نه رد ميکنم نه در حال حاضر تائيد. هيچ ديدي بهش ندارم. تا حدي با شما موافقم خيلي هم راه هاي زندگي رو ميشه تنها رفت و تنها هم به نتيجه رسيد و البته شايد با کمي دلتنگي از نبود آغوشي همراهي هم سازي.

    اميدارم هميشه موفق باشيد. راستي به جاي من اون دو کتاب که گفتيد نسخه چاپي و قديميش رو داريد حسابي بو کنيد. دلم پيششونه!

    سلام جناب مزدک خان

    راستش من عادت ندارم اول نظر ديگران رو بخونم بعد خودم نظر بدم

    پس طبق عادت اول برات مي نويسم اونچه که تو ذهنم ميگذره و شايدم تجربه کردم

    بله من باشما موافق و يه جورايي داغ دلمو تازه کرديد

    درسته داشتن استقلال مستلزم ازدواج نيست

    چه بسا زنان و مرداني توي جامعه و شايدم پدران و مادران خودمون هستند که با ازدواج هنوز نه تنها کامل نشدند بلکه چندتا بچه ي بي گناه هم ناخواسته وارد اين دنياي پر هياهو کردند

    من با ازدواج مخالف نيستم اما موافق هر ازدواجي هم نيستم

    متاسفانه تو فرهنگ ما ازدواج رو يه تکليف مي دونند و به شخص فرصت نمي دند که احساس نياز کنه و فکر مي کنند هر کسي به بلوغ جنسي و جسمي رسيد بايد براي خودش يه شريک پيدا کنه

    تا به حال نديدم زن و شوهري که واقعا خوشبخت باشند و اگر هم چنين به نظر مي رسيده يکي از اين دو نفر هميشه نقش بازي کرده

    اما بايد به اين موضوع هم ايمان داشته باشيم که افراد مجرد توي ايران بسيار آدمهاي تنهايي هستند

    من نوعي اگر بخوام هميشه مجرد زندگي کنم به دليل اينکه جامعه ما هنوز اين فرهنگ رو نپذيرفته اولا که همه بعد از سن 40_35 سال به چشم ترحم به من نگاه مي کنند و اينکه اکثر دوستان من متاهل هستند و اين طبيعيه که وقت براي من نداشته باشند و من بايد بيشتر ساعاتم رو تنها بگذرونم به اميد اينکه شايد يه دوست بتونه با من يک ساعت سينما بياد و غيره...

    اينايي که گفتم در مورد آقايون هم صدق مي کنه و منافاتي نداره

    اما ازدواج بايد از روي نياز باشه عاطفي باشه زماني که احساس کردي يه انسان کامل هستي و مي توني با يه انسان کامل ديگه بقيه عمرت رو بگذروني بدون چشم داشت به ثروتش و جسمش

    اگر دقت کرده باشي زن و شوهرهاي خارجي خيلي پايبندتر از ايرانيا هستند .و با اينکه شرايطشو دارند اما کمتر خيانت مي کنند.دليلش هم اينه که انتخابشون با درايته و اجبار و رفع تکليلفي درش نيست

    من فکر مي کنم بيشتر دختراي ما از ترس ترشيده نشدنو از دست دادن خواستگاراشون و پسراي ما به خاطر فشار خانواده هاشون ازدواج مي کنند و وقتي يک سال شايدم کمتر از زندگيشون مي گذره حتي از اون جاده چالوسي که تو گفتي ديگه خبري نباشه فکر مي کنم نوشته تو يه کم رمانتيک بود.

    دوست داشتني که از سر هيجان جواني و نيازهاي غير عاطفي باشه خيلي زود به عادت تبديل ميشه

    و به طلاق عاطفي مي رسه

    و اين نهايتا به يکي از سه حالت ختم ميشه يا طلاق ثبتي يا خيانت و يا افسردگي و تحمل از ترس آبرو.

    خيلي حرف زدم ببخش منو حرف آخرم اينه که ازدواج لولو نيست و اگر انتخاب درست باشه خيلي هم عاليه

    بدرود

    من نمي تونم بگم ازدواج خوبه يا بد تو بعضي از شرايط خوبه و تو بعضي از شرايط بد اما اين كه من از ازدواج فراري باشم نه اما دنبالشم نيستم ... تجربه اي هم در اين زمينه ندارم اما ادم هاي زيادي رو ديدم كه ازدواج كرده و ععشق بينشون بيشتر هم شد ... بله مسئوليت انسان بيشتر مي شه .. اما اگر اين احساس مسئوليت تو اين نوعش وجود نداشته باشه ادم يه پوچي يه خلا احساس مي كنه ولي اين اجبار نيست يكي اينو احساس مي كنه كس ديگه نه يكي نياز داره و ديگري نه ...و اين كه هر چند ادم تنوع طلبي باشي كه منم هستم يه سري از ادم ها هميشه برات جذابيت دارن فقط بايد پيداشون كرد
    منم با ازدواج مخالفم.بالاخره اين دور باطل بايد يه جايي متوقف بشه.حداقل با گدشته و زندگي ما ازدواج غريبه هست.بااين وضع جامعه و دروغ و خيانت و مصيبت و فلاکت ازدواج بزرگترين حماقته.عقل ميگه تنها باش دل ميگه تنها نباش و دل نميدونه حتي اگه بخواي تنها نباشي بازم رسم دنيا رو تنهايي بنا شده.دلايل زيادي دارم که قانعم کرده.خواستم نظراتو بخونم چشمم به دو تا نظر فمينيستي محض از خانوما خورد واقعا چندشم شد.واقعا حماقت و نفهمي بزرگترين درد دنياست مگه نه؟
    چرا اينجا همه ش خانمها نظر دادن...خوب طبيعي هم هست که همه باهاش موافق باشن و بخوان بهت خرده بگيرن.
    من هم ازدواج رو دوست ندارم.به نظر من ازدواج سرآغاز مسئوليتهاي بي دليل،سختيها،مشکلات و آزارهاي متقابله.ازدواج آدمها رو داغون مي کنه.آدمها دو مدل ازدواج مي کنند.يا عاشق هم مي شند و انقدر تو آتيش هجران و شوق وصال مي سوزند تا بالاخره اسم طرف رو وارد شناسنامه شون مي کنند يا اينکه به خاطر يه احساس نياز ازدواج مي کنند.که اون نيازها مي تونه هر کدوم از اونهايي که تو گفتي باشه.که خوب ازدواج سنتي نتيجه ي اون نيازهاست.اما نکته اينجاست که بدبختانه بعد از ازدواج همه چيز به وجود مياد به غير از اون حسها.با ازدواج هيچ کس اون نيازهاش رو بر طرف شده نمي بينه.و من خيلي خيلي زياد ازدواجهايي رو حتي تو اطرافيان خودم ديدم که با عشقهاي بي نظير و فوق العاده شروع شده اما امروز اصلا هيچ نشونه اي از اون عشق تو زندگي وجود نداره.
    ازدواج عشق رو مي کشه.لذت عاشقي رو از بين مي بره.گرما رو سردي مي کنه.من هرگز حاضر نيستم عشقم رو(اگه روزي داشته باشم) با ازدواج خراب کنم.من هم مثل تو از ازدواج فراريم.مگر اينکه کسي رو پيدا کنم که مطمئن باشم من رو از اينجايي که هستم بالاتر مي بره.مي گذارم عقلم تصميم بگيره.و خيلي شرايط رو هم در نظر مي گيرم...
    + درنا 


    salam.

    matlabiiii ke neveshtiii fogholade ziba bood va jaye fekr dasht va dare, hame unhayiii ke ta alan nazar dadan moanas hastan, kash chanta az aghayoon ham nazareshoono migooftan ,,,bayad harfaye aghayoon ham jaleb bashe mesle male to....

    shayad marha bedoone ezdevaj be hame niyazhashoon beresen ama khub in ye vagheyiate ke zanha bedoone ezdevaj ehtemalan khyliiii az niyazhashoon takmil nemisheee...

    ama vaghean chera mardha ezdevaj konan????

    + زرين 

    مزدک من چي کار کنم که با حرفات موافق نيستم؟؟؟

    دليلم ندارم

    جالب اينجاست خودمم ازش فراريم .. تا زمانيکه وقتش بشه وقتشم زمانيکه خودم به تنهايي همه چيو تجربه کنم شايد 40

    اگر اشتباه نکنم انسان تنوع طلبي هستيد و نمي خواهم بگويم که آقايون ذاتا اينجور هستند که بگويي جنسيتي نگاه نکن، اما آنچه در اطرافم ديده ام اينگونه بوده !

    اين کلاف سردر گم شما براي من هم سوال بر انگيز و پر مسئله است.از يک جهت شايد تو آرام شوي که تا تجربه نکني هم نمي شه با قطعيت، در موردش حرف زد ، از طرفي هم در گير مي شوي و اگر تو چيزهايي را براي خودت حل مي کني بايد براي ديگري هم حل شود ، حال در هر زمينه اي!

    تا خود را دوست نداشته باشي ، قطعا دوست نخواهي داشت! شايد آن اتفاق فوق العاده ، آن حل شدن ، يک چيزي که در کلام نگنجد بايد به وجود آيد که جذابيت آن برايت مافوق باشد،اينکه به ازدواج منجر شود نمي دانم !

    انسانها متفاوتند و اينکه... نگران نباش.

    زمان ...

    بيا جواب کامنتت رو بخون لطفا...


    اصولا کلا نسبت به اين کلمه آلرژي دارم : "ازدواج" ! فعلا عاشقم ! بدون قصدي براي ازدواج !!!
    + هديس 
    سلام.
    به نظر من ازدواج يه موضوعه خيلي پيچيده است خودم بارها به فاصله هايي که بعد ازدواج ايجاد ميشه، ادامه اجباري يه زندگي و سردي طرفين نسبت به هم فکر کردم.
    نظر من اينه که هر کسي بايد با اعتقادات خودش زندگي کنه و به اعتقادات ديگران احترام بذاره.درستش اينه که تا وقتي ازدواج برات خوشايند نيست و درش شک داري ازدواج نکني حتي اگه تا آخر عمرت بخواي مجرد بموني.
    مطمئنا به تدريج با متمدن شدن آدمها ازدواج شکل گرفته تا نظمي به جامعه انساني داده بشه و اگه بچه اي به دنيا اومد يک زن به تنهايي مسئولش نباشه و ...
    گذشته از دلايل اجتماعي اين موضوع به احساسات آدمها هم مربوطه. مثلا من آدم احساساتي هستم ازدواج رو دوست دارم. دلم مي خواد اگه کسي رو دوست دارم باهاش زندگي کنم هميشه کنارش باشم. بتونم برنامه هاي درازمدت براي زندگيم داشته باشم و دوران پيري رو کنار همسرم بگذرونم
    اگر منظور از ازدواج هدفتان تعهد باشد که فرقي ندارد حالا يک اسم تو شناسنامه ي طرف برود يا نه ...آدمهايي هستند که با اسم نرفتن تو شناسنامه هم نسبت به هم متعهدند و به عشق و اخلاق و...هم احترام ميذارند اما اگر دلت يه شناسنامه ي رنگي مي خواد پس فرقي ندارد موافق ازدواج باشي يا مخالفش بايد اينکار را بکني اما اينکه ميگي دلت مي خواد کسي باشه تا کنارت بشينه خوب کاري نداره کافيه يه نگاهي به اطرافت بيندازي ولي من معتقدم ازدواج يعني تکميل نيمه ي گمشده که خوب خيلي ها الان اين فکر رو ندارند حالا خودت فکر کن من چي گفتم

    خودتون بيد علت ازدواج را پيدا كنين.من ازدواج كردم چون دوست داشتم كنار كسي باشم كه دوستش دارم
     <      1   2   3      >