• وبلاگ : روح زخمي
  • يادداشت : بي حوصلگي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ساقي مي 
    از يه ماه قبل از عيد شروع کردم به عين اين حرفها رو زدن. از همه چي بدم مي اومد. تا 19 اسفند که بيماريم شروع شد و مجبور شدم شب عيد رو تو بيمارستان بگذرونم. مزدک عزيز، امسال خيلي برام متفاوت شروع شد. موقعي که چند ساعت قبل از سال تحويل بيمار اتاق بغلي فوت کرد، اون وقت بود که دلم مي خواست برم خونه . در کنار خانواده عيدي رو که ازش متنفر بودم شروع کنم. مزدک خيلي سخت گذشت. خيلي. خيلي. خيلي.
    نصيحت نمي کنم. اما يه جور ديگه نگاه کن...
    حتي اگه کليشه اي باشه و بخواي پاکش کني، با دستايي که به زور توان نوشتن اين کامنت رو داشتن... بهت ميگم سال نوت مبارک...