• وبلاگ : روح زخمي
  • يادداشت : ازدواج و ديگر هيچ
  • نظرات : 4 خصوصي ، 35 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    چرا اينجا همه ش خانمها نظر دادن...خوب طبيعي هم هست که همه باهاش موافق باشن و بخوان بهت خرده بگيرن.
    من هم ازدواج رو دوست ندارم.به نظر من ازدواج سرآغاز مسئوليتهاي بي دليل،سختيها،مشکلات و آزارهاي متقابله.ازدواج آدمها رو داغون مي کنه.آدمها دو مدل ازدواج مي کنند.يا عاشق هم مي شند و انقدر تو آتيش هجران و شوق وصال مي سوزند تا بالاخره اسم طرف رو وارد شناسنامه شون مي کنند يا اينکه به خاطر يه احساس نياز ازدواج مي کنند.که اون نيازها مي تونه هر کدوم از اونهايي که تو گفتي باشه.که خوب ازدواج سنتي نتيجه ي اون نيازهاست.اما نکته اينجاست که بدبختانه بعد از ازدواج همه چيز به وجود مياد به غير از اون حسها.با ازدواج هيچ کس اون نيازهاش رو بر طرف شده نمي بينه.و من خيلي خيلي زياد ازدواجهايي رو حتي تو اطرافيان خودم ديدم که با عشقهاي بي نظير و فوق العاده شروع شده اما امروز اصلا هيچ نشونه اي از اون عشق تو زندگي وجود نداره.
    ازدواج عشق رو مي کشه.لذت عاشقي رو از بين مي بره.گرما رو سردي مي کنه.من هرگز حاضر نيستم عشقم رو(اگه روزي داشته باشم) با ازدواج خراب کنم.من هم مثل تو از ازدواج فراريم.مگر اينکه کسي رو پيدا کنم که مطمئن باشم من رو از اينجايي که هستم بالاتر مي بره.مي گذارم عقلم تصميم بگيره.و خيلي شرايط رو هم در نظر مي گيرم...