• وبلاگ : روح زخمي
  • يادداشت : پرسه در برگهاي زرد
  • نظرات : 2 خصوصي ، 27 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ستاره 

    مي دوني چرا واسه تو کمتر حرف مي زنم؟چون تو همون مازيار هستي...البته اسه من...دوباره کاري نمي کنم...وقتي واسه مايار مي نويسم واسه تو هم انگار عينا بايد همون جملهها رو تکرار کنم...چون مثل همه احساستون...نوشته هاتون...حساسيتتون...کلا از همه لحاظ...و من از اين همه شباهت در عجبم...خوش به حالتون..........

    هميشه احساس مي کنم کلي خرف دارم باهات...اما تا ميام بهت بگم پشيمون مي شم...چون تو هم مثل مازيار هستي...به من توجهي نداري...به خودت بيشتر توجه ميکني...من واست مهم نيستم...خودت از هرچيزي و هرکسي واست مهمتره موقع حرف زدن و اظهار نظر کردن....
    اميدوارم بفهمي چي مي گم

    پاسخ

    تو توي توهمت غرق شدي.من بهت گفته بودم دوست خوبي هستي و گفتم بيشتر ميخوام باهات حرف بزنم ولي تو فاصله گرفتي و من فكر ميكنم اينطوري راحتتري.اين از بي توجهي من نيست.از غرق شدنت توي يك توهم فانتزيه.